استاد حقپناه: در نظر نوجوان، سلبریتی لنگرگاهی در ساحل پرتلاطمِ هویتیابی در عصر جدید است
- دستهبندی: اخبار دورهها
- تاریخ به روزرسانی:
استاد حسین حقپناه عضو گروه تألیف کتاب سواد رسانهای پایه دهم و پژوهشگر ارشد حوزه نوجوان در هفتمین نشست از سلسله نشستهای تخصصی ابریشهر با موضوع “گروههای مرجع چیست و چه انواعی دارد؟” به بیان نکاتی در قالب پاسخ به سوالات مورد توجه در این زمینه پرداخت./
- منظور از گروههای مرجع چیست؟
هویت اساساً در بستر اجتماع حاصل میشود. متناسب با فضایی که در آن معرفی صورت میگیرد جنبههایی مورد توجه فرد قرار میگیرد تا او را شبیه به گروهی و متمایز از گروهی دیگر بیان کند.
مطابق نظریه هویت آیینه ساز؛ هرکس برای معرفی خود، خودش را در آیینه دیگران میبیند و میشناسد. در همین راستا بسیاری از پندارهها و برداشتهایی که فرد از خود دارد به بازخوردها و نظراتش که از دیگران میگیرد برمیگردد.
البته این شباهتها و تمایزها که از سوی دیگران مطرح میگردد مورد قبول فرد قرار نمیگیرد. بنابراین مرجع بسیاری از ویژگیهای هویتی، دیگران هستند. انسان مدام خود را در آیینه دیگران عرضه میکند و تأییدها و عدم تأییدهای آنها را دریافت میکند. اما به عقیدهی جامعه شناسان همه “دیگران” از نظر افراد مهم نیستند و در نظر هرکس برخی از دیگری مهمترند. این “دیگران” میتواند شخص باشد یا گروهی خاص و منظور از آن همان گروههای مرجع است.
- آیا تنها گروههای مرجع در شکلگیری هویت فرد نقش دارند؟
خیر. هویت معنایی است که هر فرد به زندگی خود میدهد و دائماً در حال شکلدهی و ساخت آن است و پدیدههای مختلفی در تشکیل آن نقش دارد. اینجاست که پای رسانه و فضای مجازی به این مبحث باز میگردد. هنگامی که امکان کشف و عرضه خود و دریافت بازخورد و پذیرش از دیگران در این فضا فراهم شد، با مدلی جدید از هویتیابی روبرو هستیم که از قوارۀ خود بیرون زده است و فضایی به ظاهر بیکران و بینهایت را در اختیار نوجوان قرار میدهد که امکان دریافت بازخورد نسبت به هویتهای متنوعی را برای او فراهم میکند.
- هویت چهل تیکۀ نوجوان امروزی حاصل چیست؟
نوجوان امروزی با بحران هویت مواجه است. چرا که هویتها چهل تیکه شدهاند. به این معنا که نوجوان در مقابل یک ویترین متنوع از هویتهای محتلف قرار دارد و باید با جستجوگری و انتخاب برای خود تعیین تکلیف نماید. حال در مواجهه با این شرایط چند شخصیت را ملاحظه میکنیم.
ابتدا شخصیتی اکتسابگر که هم جستجوگری دارد و هم انتخاب و تعهد. یعنی هم با هویتهای مختلف آشنا میشود . هم به هویتی که انتخاب کرده متعهد است و از این شاخه به آن شاخه نمیپرد.
شخصیت دیگر شخصیتی است که تعهد بالایی دارد اما از جستجوگری پایینی برخوردار است. فردی که جستجوگری پایینی داشته باشد هویتش عمیق نخواهد بود و اگر گروه مرجع از او گرفته شود هویتش از بین خواهد رفت .
شخصیت دیگر شحصیتی است که جستجوگری دارد اما انتخاب و تعهد لازم را ندارد. در این مدل نوجوان دچار پرداکندگی هویت است و نمیتواند متعهد به یک هویت باقی بماند.
نوع آخر شخصیتی است که مبهوت و متحیر در مقابل حجم اطلاعاتی قرار میگیرد که در ویترین فضای رسانهای و دیگر فضاها به او ارائه میشود و بیخیال همه چیز میشود.
در میان این انواع شخصیت، نوع اول مطلوب است. اما در فضای مجازی سه نوع دیگر تقویت میشوند. کاری که ما باید انجام دهیم این است که نوجوان را به سمت حالت اول سوق دهیم. البته فضای مجازی سراسر تهدید نیست و فرصتهای فراوانی هم دارد. از جمله این که با امکان افزایش جستجوگری یک پلهی هویتی به ما عطا میکند که به ظاهر به ما امکان بینهایت میدهد.
- نقش و کارکرد سلبریتی در پردازش و تغییر هویت چیست؟
سلبریتی لنگرگاهی است میتواند پاسخی ساده به سؤالات پیچیده هویتی باشد. سلبریتی میگوید هوادار من شو تا به همهی نیازهایت پاسخ بگویم. این که چه چیزی بخوری، چه چیزی بپوشی، چه کتابی بخوانی، چگونه در اجتماع حاضرشوی و …
پس سلبریتی در این ساحل پرتلاطم و طوفانی هویتیابی در عصر جدیدُ، نوعی لنگرگاه است. اما در این جا مشکل از جایی شروع میشود که این سلبریتی یک هویت خاص را به مخاطب خود تحمیل میکند و آن هویت “مشهور باش، هرچه میخواهی باش!” است. مشهور باش برای این که مشهور باشی. این خطر جدی سلبریتی هاست. نوجوانی که به دنبال هویت یابی است در اینجا از سلبریتی ضربه میخورد. نوجوان به دنبال شخصیت سلبریتی نیست اما میخواهد مشهور باشد.
- وظیفه والدین و مربیان در مواجهه با تأثیرپذیری نوجوانان از سلبریتیها چیست؟
در این باره ما باید عمیقاً بپذیریم که عصر جدید عصر انتخاب است. فرزندان ما منابع متعددی دارند که تلاش برای محدود و ممنوع کردن آن ها از پیش شکست خورده است و محدود کردن تنها یک راهکار مقدماتی و موقتی است. طبیعت نوجوان این است که میخواهد از خانوادۀ خود فاصله بگیرد و مستقل باشد. ما در این فضا باید کاری بکنیم که نوجوانمان خیرگزین باشد. از بین خوبان عالم خوبترین را برگزیند.
راه رسیدن به این حالت رها کردن آنهاست! ما باید محیط را کنترل کنیم و بچههایمان را برای انتخاب رها کنیم. هرچه سن فرزند پایینتر می رود محدودیت هم لازمتر است و هم شدنیتر. اما هرچه سن بالاتر برود این مسأله عکس میشود.
کار سخت من معلم و مربی یا والد این است که قبل از آلوده شدن فرزندانمان در این فضا باید به آن ها یا بدهیم که انتخاب درست چگونه است و اینقدر به او الگو میدهم تا ذائقهی او شکل گرفته باشد و اگر روزی در ویترین پیش روی خود الگوهایی ناپاک دید ذائقهی خودش به او اجازهی انتخاب چنین موردی به او ندهد. نه این که حق انتخاتب را از او بگیریم.
حال نکته مهم این است که خط قرمز این رها کردن کجاست؟ شرط اصلی آن است که آسیب جبران ناپدیر نباشد. اگر در فضاهایی مثل اینستاگرام که آسیبی جبران ناپذیر به فرزندم میزند و در فرآیند جستجوگری هویتی به او سم هویتی میدهد و مراقب او نباشم لطمه میخورد. این نقش در پایان دورۀ نوجوانی انگونه خود را نشان میدهد که در مقابل انتخاب از آنها مسئولیت و پذیریش تبعات انتخاب را بخواهیم. پس در کنار نظارت باید به مرور به آنها تعهد را بیاموزیم.
این نشست از سلسله نشستهای تخصصی دورۀ مربیگری ابریشهر در عصر روز چهارشنبه نهم خردادماه 1403 با حضور جمعی از نخبگان تعلیم و تربیت از نقاط مختلف کشور به صورت مجازی برگزار شد.