«نیک سرنچیک»[1] در کتاب «سرمایه داری پلتفرمی»[2] به این موضوع می پردازد که چگونه داده جای نفت را به عنوان ماده خام ارزشمند برای سرمایه داری جدید گرفته است. کلاندادهها این امکان را به صاحبان پلتفرمها دادهاند که بدون صرف هزینهی زیاد و با تمرکز بر تحلیل هدفمند دادهها سیاستگذاری، طراحی و جهتدهی به رفتار کاربران را ممکن سازند. فروش دادهها به مشتریان تجاری، سیاسی و امنیتی نیز یکی دیگر از مجاری سودآوری پلتفرمهاست.
به همین علت سرمایهداران عصر جدید تلاش میکنند به هر شیوه ممکن جمع آوری داده از کاربران را بیشتر و در عین حال ارزانتر کنند که نتیجهاش نوعی جدید و پیچیده از استثمار مجازی توده مردم خواهد بود. برای درک این مثال میشود به رفتار کاربران اینستاگرام نگاهی انداخت: هر کدام از کاربران بدون دریافت هزینه و بخاطر جذابیتهای متنوع این پلتفرم، ساعتها در روز وقت خود را صرف مشاهده، لایک کردن، نظرگذاشتن و حتی تولید محتوای حرفهای درون اینستاگرام میکنند و عملاً کارگران بی جیره و مواجبی برای تولید و تأمین دادههای جدید هستند. در طرف مقابل مدیران و برنامهنویسان اینستاگرام هستند که به شکل مداوم الگوریتمهای اعتیادآورتر و جذابتری برای حضور و خودافشاگری کاربران طراحی کرده، مسیر دریافت کلانداده را برای خود تسهیل و از این طریق سود خود را مضاعف میکنند.
این اقتصاد جدید در واقع علیه تولید واقعی عمل میکند و حقوق و تامین اجتماعی کارگران دیجیتال را پایمال میکند. یکی از مثالهای آقای سرنچیک، پلتفرم «اوبر»[3] است که افراد زیادی با آن کار میکنند و شباهت زیادی با پلتفرمهای ایرانی اسنپ و تپسی دارد. در اوبر نه تعهدی برای بیمه افراد وجود دارد و نه مالیات درستی پرداخت میکنند و هیچکدام از کارهایی که برای استخدام نیروی کار انجام میشود، وجود ندارد.
نیاز مضاعف پلتفرمها به دادههای عمیقتر باعث می شود که نوعی استعمار جدید در اقتصاد دیجیتال بهنفع سرمایهداری جهانی رخ دهد: هر کدام از این پلتفرمها سعی میکنند محتواها، امکانات و خدمات خود را انحصاریتر کنند یا با ادغام فعالیتهای مجازی دیگر درون پلتفرم خود با کاربران کاری کنند که فقط از خدمات آنها استفاده کنند. مثلا اگر کاربر بخواهد از خدمتی در یک سایت استفاده کند باید از طریق فیسبوکش وارد شود و موافقتنامهای را نیز قبول کند که اطلاعات خود را در اختیار پلتفرم قرار داده و پلتفرم هم برای مقاصد تجاری میتواند از این اطلاعات استفاده کند. اینستاگرام نیز اشتراکگذاری لینکهایی بیرون از خود را به شدت برای کاربران محدود نموده و اخیراً نیز تلاش کرده با راه اندازی سرویس «تردز»[4] و اتصال آن به اینستاگرام، وابستگی کاربرانش به شبکه اجتماعی ایکس را کاهش دهد.
حضور مستمر کاربران در یک پلتفرم منجر به انباشت تدریجی حجم گستردهای از اطلاعات و محتواهای مرتبط به آنها میشود که در نهایت بخش قابل توجهی از هویت مجازی آنها را شکل میدهد. کاربران با گذشت زمان، شبکهای درهمتنیده از ارتباطات اجتماعی خود را بر روی پلتفرم پرورش داده و تاریخچهای از علایق و سلایق خود را ثبت و ضبط میکنند. آنها به مرور پروفایل شخصی خود را تکمیل کرده و گویی آلبومی از خاطرات، ارتباطات و علایق خود را قطعهقطعه میسازند. انگار پلتفرم یک دوست صمیمی است که بسیاری از خصوصیات شخصی فرد را میداند و بهتر از خیلی از اطرافیان میتواند با هر کاربر ارتباط بگیرد و حال و هوای او را حدس بزند. این تعاملات مستمر و فزاینده، وابستگی کاربر به پلتفرم را دوچندان کرده و زمینه را برای اعمال قدرت بیشتر پلتفرمها هموار میسازد.
هر چقدر تعداد کاربر وفادار بیشتر باشد پلتفرم در جهتدهی و محدودسازی رفتار کاربرانش قدرتمندتر خواهد بود. صاحبان پلتفرمها این کار را از طریق تعیین و تغییر قوانین و هنجارهای حاکم بر سکو انجام میدهند که میتواند شامل دستورالعملهای ثبتنام، استفاده از محتوا، رفتار در صفحات و گروهها و قوانین حاکم بر تراکنشها و حریم خصوصی باشند. کاربران برای حفظ دسترسی به خدمات و جوامع آنلاین، مجبور به پذیرش این قوانین و هنجارها هستند، حتی اگر با آنها موافق نباشند.
آقای سرنچیک این هنجارها را «معماری پلتفرم»[5] مینامد و توضیح میدهد که این معماری معمولا در خدمت حداکثرسازی سود قرار میگیرد و به تقویت نوعی استبداد پلتفرمی منجر میشود. به این نحو قدرت تعیین کنندهی رفتار و فرهنگ کاربران به طور فزایندهای در دست عدهای معدود از مدیران پلتفرمهای بزرگ متمرکز میشود. در چنین سناریویی، پلتفرمها نه تنها تعیین کنندهی نوع محتوای مجاز هستند، بلکه میتوانند تأثیرات عمیقی بر نحوهی تفکر، برقراری ارتباط و حتی شکلگیری هویت فردی کاربران داشته باشند. این تمرکز قدرت، خطر ایجاد فضاهایی را به همراه دارد که در آنها تنوع فکری و فرهنگی محدود شده و به تدریج به سوی انحصار فرهنگی پیش میروند.
مثال ملموس این فرایند پس از شهادت سردار سلیمانی و واکنش پلتفرم اینستاگرام قابل رویت بود. در حالی که بسیاری از کاربران ایرانی میخواستند غم و خشم خود را از ترور قهرمان ملی خود در اینستاگرام روایت کنند، مدیران این پلتفرم به سرعت هرگونه عکس و اسم و هشتگ مرتبط با شهید سلیمانی را ممنوع کرده و جریمههایی همچون مسدود شدن صفحه و نام کاربری را برای آن تعیین کردند. در چنین شرایطی و علی رغم علاقه عموم ایرانیان به این چهره ملی، کاربران واکنش چندانی به اقدام اینستاگرام نداشتند و بدون آنکه این پلتفرم را تحریم کنند به حضور در پلتفرم و پذیرش قواعد بعدی آن همچون ممنوع شدن استفاده از کلمه «سپاه» و «شهید» نیز تن دادند.
[1] Nick Srnicek
[2] Platform Capitalism
[3] Uber
[4] Threads
[5] Platform Architecture